English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2023 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
built in U موجود در داخل چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intravenously U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous U موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
inside of U داخل و یا توی چیزی
bobber U کسی یا چیزی که متصل بالاوپایین رود یا داخل وخارج شود
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
existing U موجود
extant U موجود
handiest U موجود
inesse U موجود
entity U موجود
entities U موجود
life U موجود
disposal U موجود
going U موجود
in store U موجود
stocked U موجود
handy U موجود
handier U موجود
stock U موجود
existent U موجود
on hand U موجود
available U موجود
to the fore U موجود
bound U موجود
lives U موجود
presenting U موجود اماده
presented U موجود اماده
presents U موجود اماده
inexistent U غیر موجود
to be there U موجود بودن
present U موجود اماده
fleet in being U ناوگان موجود
availability U موجود بودن
spot goods U کالاهای موجود
available goods U کالاهای موجود
available balance U مانده موجود
gremlins U موجود وهمی
ready money U پول موجود
gremlin U موجود وهمی
effective strength U استعدادرزمی موجود
records available U اطلاعات موجود
real U واقعی موجود
wight U موجود زنده
existing circumstances U شرایط موجود
biotype U موجود همزیست
status quo U وضع موجود
thing U لباس موجود
to have in stock U موجود داشتن
dermatome U قسمت خارجی یک موجود
preexistent U ازلیت موجود از قبل
extant U نسخهء موجود و باقی
back order U اماد غیر موجود
biogenic U موجد موجود زنده
clara U هدف موجود نیست
available supply rate U نواخت اماد موجود
anaerobe U موجود غیر هوازی
supermen U موجود مافوق انسان
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
hemophile U موجود خون دوست
undertone U ته صدا موجود در زمینه
undertones U ته صدا موجود در زمینه
organism U ترکیب موجود زنده
organisms U ترکیب موجود زنده
superman U موجود مافوق انسان
uric U موجود در ادرار پیشابی
The root of exisiting differences. U ریشه اختلافات موجود
all available U تمام توپخانه موجود
being U موجود زنده شخصیت
freeing U موجود در دیسک یا حافظه
virtual U موجود بالقوه تقدیری
microorganism U موجود ذره بینی
nonentity U چیز غیر موجود
on hand U وسایل موجود درانبار
free U موجود در دیسک یا حافظه
freed U موجود در دیسک یا حافظه
frees U موجود در دیسک یا حافظه
polyembryony U موجود چند جنینی
nonentities U چیز غیر موجود
stock accounting U حساب کالاهای موجود
water hardness U [میزان املاح موجود در آب]
microorganisms U موجود ذره بینی
solute U جسم حل شده موجود در محلول
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
banshee U موجود وهمی بشکل روح
humus U موار الی موجود در خاک
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
NO VACANCIES U اتاق خالی موجود نیست.
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
humidity U میزان بخار اب موجود درهوا
banshees U موجود وهمی بشکل روح
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
ammunition available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
ammunition in hands of troops U مهمات موجود در دست یگانها
avaiiability U موجود بودن بدرد خوردن
ubiquitous U همه جا حاضر موجود درهمه جا
available supply rate U نواخت اماد مهمات موجود
beach reserves U ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
satyrs U موجود نیمه انسان ونیمه بز
menu U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
satyr U موجود نیمه انسان ونیمه بز
menus U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
armaments U جنگ افزار موجود روی وسیله
There are no tickets available for tonight . U بلیط برای امشب موجود نیست
nucleon U پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
armament U جنگ افزار موجود روی وسیله
set up U انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
We dont have it in stock . U این جنس موجود نیست ( نداریم )
cybercafe U نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
backgrounds U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
availability edit U بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
background U اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
addressability U کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
zaps U حذف داده موجود در فضای کاری
sylph U روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
keratin U ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
line item U اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
zapped U حذف داده موجود در فضای کاری
zap U حذف داده موجود در فضای کاری
zapping U حذف داده موجود در فضای کاری
insides U داخل
aboard U داخل
anie U داخل
within U در داخل
withindoors U در داخل
interiors U داخل
interior U داخل
within <prep.> U در داخل
inside <adv.> <prep.> U در داخل
interiorly U از داخل
intra U داخل
lineball U داخل
inside U داخل
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
delivery forecast U پیش بینی اشکالات موجود درسیستم تولید
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
aprFs-ski U فعالیتهای عمومی و سرگرمیهای موجود در پناهگاههای اسکی
backtab U برگرداندن نشانه گر به یک واحد عقب تر از موقعیت موجود
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
peripheral U فرفیت ذخیره سازی موجود در وسیله جانبی
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
net storage U انبار بار قوال انبارهای موجود در یک شبکه
stare decisis U قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
resource U تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
staged crews U خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
entered U داخل کردن
enters U داخل شدن
to walk in U داخل شدن
incorporate U داخل کردن
to step inside U داخل شدن
to step in U داخل شدن
entered U داخل شدن
enter U داخل شدن
inward U داخل رونده
ingratiated U داخل کردن
on line U داخل رده
incorporates U داخل کردن
interns U داخل شدن در
enter U داخل کردن
ingratiate U داخل کردن
ingratiates U داخل کردن
impenetrable U داخل نشدنی
ingratiating U داخل کردن
to line-jump U داخل صف زدن
to queue-jump [British E] U داخل صف زدن
interning U داخل شدن در
to push to the front [of line] U داخل صف زدن
to cut in line U داخل صف زدن
enters U داخل کردن
anieoro U به طرف داخل
anieoro U از داخل به خارج
incorporating U داخل کردن
implosion U انفجار از داخل
to work in U داخل کردن
intermolecular U در داخل ذرات
interior wiring U سیمکشی داخل
introgresseive U داخل شونده
inside wiring U سیمکشی داخل
inhaul U به داخل کشنده
inhaul U به داخل کشیدن
Recent search history Forum search
2New Format
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com